ما چله نشین شب یلدای حسینیم

ماتم زدگان غم عظمای حسینیم

ما غرق عزای پسر فاطمه هستیم

ما تا به سحر محو تماشای حسینیم

ای چله ی پاییز برو سال دگر آی

ما در ماه غم و عشق به سقای حسینیم...


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 30 آذر 1392برچسب:حسین,چله, | 7:39 | نویسنده : مریم |

برگ

در انتهای زوال می افتد

و میوه

در انتهای کمال

بنگر که تو چطور می افتی؟

مثل یک (برگ زرد) یا یک (سیب سرخ)


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 27 آذر 1392برچسب:برگ,میوه, | 14:55 | نویسنده : مریم |

تو را گم میکنم هر روز و پیدا میکنم هر شب

بدینسان خوابها را با تو زیبا میکنم هر شب

تبی این کاه را چون کوه سنگین میکند آنگاه

چه آتشها که در این کوه بر پا میکنم هر شب

تماشاییست پیچ و تاب آتشها خوشا بر من

که پیچ و تاب آتش را تماشا میکنم هر شب

مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست!

چگونه با جنون خود مدارا میکنم هر شب

چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو

که این یخ کرده را از بی کسی(ها)میکنم هر شب

تمام سایه ها را میکشم بر روزن مهتاب

حضورم را ز چشم شهر حاشا میکنم هر شب

دلم فریاد میخواهد ولی در انزوای خویش

چه بی آزار با دیوار نجوا میکنم هر شب

کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی؟

که من این واژه را تا صبح معنا میکنم هر شب...

                                                                   (محمدعلی بهمنی)

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 26 آذر 1392برچسب:شب,عشق, | 20:1 | نویسنده : مریم |

      دنیای زیبای کودکی دنیای زیباییست کاش میشد آنرا تکرار کرد...                                            

 

 

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 25 آذر 1392برچسب:دختر ,زیبا, | 18:44 | نویسنده : مریم |

بیا حواس تقدیر را

پرت کنیم...

تو صدایش کن

من دزدکی فاصله ها را

بر میدارم....

 


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 24 آذر 1392برچسب:فاصله, | 14:30 | نویسنده : مریم |

پرده یکسو فکن و باز کن ا ین پنجره ها را

تا ببینم ز پس پرده ی شب منظره ها را

اختران را شب مهتاب به صد چشم ببینم

به شعاع نگهی دور زنم دایره ها را

 


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 23 آذر 1392برچسب:روح, دل, | 13:21 | نویسنده : مریم |

خدا قناری و کلاغ را یه جور آفرید.

قناری اعتراض کرد و زیبا شد

کلاغ راضی به رضای خدا شد.

حالا قناری تو قفسه و کلاغ آزاد...


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 22 آذر 1392برچسب:قناری,کلاغ, | 16:28 | نویسنده : مریم |

انتظار و توقع خود را از زندگی بالا ببرید و آن را برای خود به یک (باید )تبدیل کنید

هیچکدام از ما با (ای کاش)به جایی نرسیدیم.مثلا می گوییم:

 

 

 


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 22 آذر 1392برچسب:تمرکز,واقعیت, | 15:58 | نویسنده : مریم |

خوشبخت اگر خار بکارد/

از بخت خوشش لاله و ریحانه در آید/

بد بخت اگر مسجد و آدینه بسازد/

یا سقف فرو ریزد یا قبله کج آید...

(چقدر با این مطلب موافق هستید؟)


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:بد بخت, | 20:29 | نویسنده : مریم |

می دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره؟

چون لبخند رو به هر کسی می تونی هدیه کنی

ولی اشک رو فقط برا کسی می ریزی

که نمی خوای از دستش بدی...


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:لبخند, | 20:20 | نویسنده : مریم |

بنویسید به دیوار سکوت

(عشق)سرمایه ی هر انسان ست

بنشانید به لب حرف قشنگ

حرف بد وسوسه ی شیطان ست

و بدانید که فردا دیرست

و اگر غصه بیاید امروز

تا همیشه دلتان درگیرست

پس بسازید رهی را که کنون

تا ابد سوی صداقت برود

و بکارید به هر خانه گلی

که فقط بوی محبت بدهد....


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:صداقت, | 20:6 | نویسنده : مریم |

چه آزمون دشواری ست

قلبت را سمت چپ بگذارند...

و بگویند برو راه راست.

 - ---- -- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

خدایا !

یا نوری بیفکن ...

یا توری...

ماهی کوچکت از تاریکی این اقیانوس

می ترسد....

- - - - - - - - - - - - - - -- - - - - - - - - - --

دل من از تبار دیوارهای کاهگلی ست

ساده می افتد...

ساده می شکند...

ساده می میرد...

دل من تنها سخت فراموش میکند...

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - ---

شبها چراغ دلت را روشن بگذار

تا فرشته ها راه پاکی را گم نکنند

شبهای بی فرشته سنگین می گذرند مثل روزهای بی تو....

- - - - - - - -- - - - -- - - - - - - - - - - -

آهای سرنوشت!

اسکار حق توست...

سالهاست که مرا فیلم کرده ای.


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 17 آذر 1392برچسب:, | 21:4 | نویسنده : مریم |

عصر حجر

عصر ارتباطات

عصر اطلاعات

عصر فن آوری

عصر دیجیتال و...

همه ی اینها ثابت میکنن که پیشرفت بشر

همیشه در عصر صورت گرفته

و از صبح زود بیدار شدن آدمی به جایی نمی رسد...

(انجمن حامیان خوشخوابان)

 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 16 آذر 1392برچسب:, | 19:37 | نویسنده : مریم |

کلید را زیر همان گلدان همیشگی

گذاشتم.که اگر خیالت آمد

پشت در نماند...

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 15 آذر 1392برچسب:گلدان, | 16:57 | نویسنده : مریم |

همیشه بگو خدایا!غرورم را شکسته

و شانه هایم را خسته مخواه

زنبیلت را از معجزه پر کن

به خانه ام بیا

و حال خوب بیاور

که سخت منتظرم...


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 15 آذر 1392برچسب:معجزه, | 16:49 | نویسنده : مریم |

اگر نمی توانی شاه راه باشی کوره راه باش/

اگر نمی توانی خورشید باشی ستاره باش/

 

با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند /

هرآنچه هستی بهترینش باش/

 

 

 

 

   


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 15 آذر 1392برچسب:خورشید, | 16:28 | نویسنده : مریم |

اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟

کدام لحظه های ناب را اندیشه می کردیم؟

چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟

آری بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود...

                                                                                (دکتر علی شریعتی)


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:لحظه,بهانه, | 19:1 | نویسنده : مریم |

غنچه با دل گرفته گفت:

زندگی لب ز خنده بستن است

گوشه ای درون خود نشستن است

گل به خنده گفت:

زندگی شکفتن است

با زبان باد راز گفتن است

گفتگوی گل و غنچه از درون باغچه

باز هم به گوش می رسد

تو چه فکر میکنی؟

کدامیک درست گفته اند؟

من که فکر میکنم گل به راز زندگی اشاره کرده است

هر چه باشد او گل است

گل یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است....(قیصر امین پور)


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 11 آذر 1392برچسب:گل,غنچه, | 18:49 | نویسنده : مریم |

تقویم های جهان بیهوده ورق می خورند

روزهای من بی تو همه یک روزاند

شنبه هایی که فقط

پیشوندشان عوض میشود...

 


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 10 آذر 1392برچسب:شنبه, | 18:57 | نویسنده : مریم |

سهراب سپهری می گوید:

نه تو می مانی و نه اندوه

و نه هیچ یک از مردم این آبادی

به حباب نگران لب یک رود قسم

و به آن لحظه ی شادی که گذشت

غصه هم میگذرد

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند

لحظه ها عریانند

به تن لحظه ی خود جامه ی اندوه مپوشان هرگز....

 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 9 آذر 1392برچسب:غصه,شادی, | 14:5 | نویسنده : مریم |

دلم بچگی می خواهد  جلوی کدام مغازه پا بکوبم

تابرایم آرامش بخرند


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 8 آذر 1392برچسب:آرامش, | 10:3 | نویسنده : مریم |

کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد؟

سوار صاعقه پا در رکاب خواهد شد؟

کدام جمعه ز تاثیر تابش خورشید

دلی که یخ زده از غصه آب خواهد شد؟

(اللهم عجل لولیک الفرج)


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:دعا, | 20:58 | نویسنده : مریم |

چقدر زیباست

کسی را دوست بداری

نه برای نیاز...

نه از روی اجبار...

و نه از روی تنهایی...

فقط برای اینکه

(ارزش دوست داشتن دارد)


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 7 آذر 1392برچسب:دوست, | 20:27 | نویسنده : مریم |

دل من ز تابناکی به شراب ناب ماند

نکند سیاهکاری که به آفتاب ماند

نه ز پای می نشیند نه قرار می پذیرد

دل آتشین من بین که به موج آب ماند

ز شب سیه چه نالم که فروغ صبح رویت

به سپیده ی سحرگاه و به ماهتاب ماند

نفس حیات بخشت به هوای بامدادی

لب مستی آفرینت به شراب ناب ماند

نه عجب اگر به عالم اثری نماند از ما

که برآسمان نبینی اثر شهاب ماند

(رهی )از امید باطل ره آرزو چه پویی؟

که سراب زندگانی به خیال و خواب ماند...


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 5 آذر 1392برچسب:خیال,شراب, | 20:1 | نویسنده : مریم |

قرارمان فصل انگور...

شراب که شدم بیا....

تو جام بیار...

من جان...

جام را پر از جان کن هراسی نیست

فقط تو خوش باش...

همین مرا کافیست.

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 3 آذر 1392برچسب:جام,جان, | 15:0 | نویسنده : مریم |

حالم را پرسیدند گفتم رو به راهم

اما کسی نفهمید رو به کدام راهم

این روزها اگر دلت گرفت سکوت کن چون هیچکس

                                                                  معنای دلتنگی را نمی فهمد...


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 2 آذر 1392برچسب:سکوت, | 13:22 | نویسنده : مریم |

کم باش

اصلا هم نگران گم شدنت نباش

آنکس که اگر کم باشی گمت می کند

همانیست که اگر زیاد باشی حیفت میکند...

سعی نکن متفاوت باشی

فقط خوب باش

این روزها خوب بودن به اندازه ی کافی متفاوت است.


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 1 آذر 1392برچسب:خوب,متفاوت, | 19:42 | نویسنده : مریم |

به صحرا شدم عشق باریده بود

و عطر نگاه تو پیچیده بود

شقایق به لب داشت نام تو را

و (بابونه) خواب تو را دیده بود

                                                 و با یاد لبخند خورشیدیت

                                                 گل خنده بر خاک روییده بود

                                                 نه از خار و خس بود آنجا خبر

                                                 نه رخساره ی گل خراشیده بود

تو گویی که بر چشم گلبرگها

نمی از نگاه تو باریده بود

و انگار یک لحظه طاووس وار

خیال تو آنجا خرامیده بود...


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 1 آذر 1392برچسب:خیال,باریدن, | 16:29 | نویسنده : مریم |

.: Weblog Themes By BlackSkin :.