از مترسکی سوال کردم:
آیا از ماندن در مزرعه بیزار نشده ای؟
پاسخم داد و گفت:
در ترساندن دیگران،لذتی بیاد ماندنی است.
پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمی شوم.
اندکی اندیشیدم و سپس گفتم:
راست گفتی من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم.
گفت: تو اشتباه می کنی
زیرا کسی نمی تواند چنین لذتی را ببرد،مگر آنکه
درونش از کاه پر شده باشد...
(جبران خلیل جبران)
برچسبها:
مرتضی جان!
روحت شاد...
با بهترین های خداوند همنشین باشی.
(برای شادی روحش یه فاتحه بخونیم)
برچسبها:
از همان کودکی،
اسیر زودباوری هایمان شدیم.
وگرنه کدام روباهی پنیر می خورد؟!!
برچسبها:
روزگاریســت در این شــهر غــریــب
بین آدمهایــے کہ زِ تنــهایــے خود مــےترسند
وز پسِ آیــنہ از دیدنِ خود مــےترسند،
من تــــو را پــاک تــرین یافتہ ام!
آن قدر پــاک، کہ اگر آب نبود
من تــــو را " آب " صــدا مــےکردم...!
برچسبها:
اشتباه می کنند بعضیها
که اشتباه نمی کنند!
باید راه افتاد،
مثل رودها
که بعضی به دریا میرسند
بعضی هم به دریا نمی رسند.
رفتن،
هیچ ربطی به رسیدن ندارد...
برچسبها:
آب را گل نکنید...
شاید از دور،علمدار حسین ع
مشک طفلان بر دوش،
زخم و خون بر اندام،
میرسد تا که از این آب روان،
پر کند مشک تهی،
ببرد جرعه ی آبی به حرم.
تا علی اصغر بی شیر رباب،
نفسش تازه شود و
بخوابد آرام.
آب را گل نکنید!
تا که شرمنده نگردد عباس،
تا که پژمرده نگردد گل یاس...
برچسبها:
محشر کنار درب جنان داد می زنیم
مردم!ندیده اید که آقای ما کجاست؟
تنها به عشق اوست،که اینجا رسیده ایم
جنت بدون حضرت ارباب بی صفاست
ناگاه جبرییل امین ناله می زند
آقایتان حسین،همان مرد سر جداست
محشر دوباره از غم او سینه می زنیم
آنجا خدا بخیر کند،محشری بپاست...
السلام علیک یا ابا عبدالله
برچسبها: