وقتی تو طلوع کردی، خورشید به کسوف نشست و ماه،

آهی کشید از سر شرمساری.

تو در گاهواره «انا أعطینا» به بیداری «کوثر» برانگیخته شدی.

ملایک را به «فَصلّ لربّک و انحر» وا داشتی و

همه ندیمه های نادانی را به حوزه «اِنَّ شانئک هو الابتر» نوید دادی...

(میلاد پر برکت حضرت زهرا س مبارک باد)

 


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 31 فروردين 1393برچسب:, | 7:58 | نویسنده : مریم |

م مثل مادر
همانکه جای خالی اش اندوه بار برسرمان هوار میکشد.
کاش ماهم مادر داشتیم تا بجای خیرات هدیه میخریدیم  و
به جای روزت مبارک مادر، نمیگفتیم : روحت شاد مادر
مادر روحت شاد که مسیر چگونه زیستن را به ما آموختی


برای شادی روح همه پدران ومادران در گذشته صلوات


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 31 فروردين 1393برچسب:میم,مادر, | 7:48 | نویسنده : مریم |

ای عبید! این گل صد برگ بر اطراف چمن

هیچ دانی که سحرگاه چرا می خندد؟

با وجود گره غنچه و تنگی دل او

حکمتی هست نه از باد هوا می خندد

چون ثبات فلک و کار جهان می بیند

به بقای خود و بر غفلت ما می خندد...(عبید زاکانی)

 

(عکاسی خودم)


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 27 فروردين 1393برچسب:حکمت,غفلت, | 14:11 | نویسنده : مریم |

انسان باز هم می تواند متولد شود

تولدی به دست خویشتن

تولدی که به خواست و اراده ی خودش باشد

تولدی انتخابی برای چگونه بودن

و بودنی سرشار از خداوند...

 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 23 فروردين 1393برچسب:, | 22:17 | نویسنده : مریم |

بیا از امروز خدایمان را بیشتر دوست بداریم.

همان خدایی که دغدغه ی از دست دادنش را نداریم.

همان خدایی که من و تو را در آغوش گرفته و از مسیر

گل و لای عبور می دهد.بیا از امروز خدایمان را عاشقانه

دوست بداریم،همان خدایی که نه ترسی برای نبودنش داریم

نه آزردگی بخاطر رفیق نیمه راه بودنش.

او همیشه به من و تو لبخند می زند

و ما را عاشقانه دوست دارد.........

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 19 فروردين 1393برچسب:خدا,لبخند, | 21:33 | نویسنده : مریم |

قد بلندم...

اما نه آنقدر که

ابرها را کنار بزنم و

سر از کار خدا در آورم.

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 18 فروردين 1393برچسب:ابر,, | 21:47 | نویسنده : مریم |

درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند

معنی کور شدن را گره ها می فهمند


سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین

قصه ی تلخ مرا سرسره ها می فهمند


یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن

چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند


آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا

مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند


نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا

قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند


 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 18 فروردين 1393برچسب:پنجره,فهمیدن, | 20:46 | نویسنده : مریم |

پرستوی مهاجرم چرا ز لانه می روی؟

اگر ز لانه می روی،چرا شبانه می روی؟

قرار من،شکیب من،مهاجر غریب من

فدای غربتت شوم،که مخفیانه می روی

حیات جان،امید من،علی ز تو بود خجل

که با کبودی بدن،ز تازیانه می روی

کبوتر شکسته پر،مرا به همرهت ببر

چرا بدون همسرت ز آشیانه می روی؟

الا به رخ نشانه ات،مگر شکسته شانه ات

که موی زینبین خود،نکرده شانه می روی

فتاده بر دلت شرر،که تو در این دل سحر

ز همسرت غریب تر،برون ز خانه می روی

همای بی ترانه ام،چرا ز آشیانه ام

به کوی بی نشان خود،پر از نشانه می روی؟

چهار طفل خونجگر،زنند در غمت به سر

تو بر زیارت پدر،چه عاشقانه می روی...

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 14 فروردين 1393برچسب:آشیانه,تازیانه, | 10:8 | نویسنده : مریم |

ای خوش آنروزی که ما در خانه مادر داشتیم

دیده از دیدار رخسارش منور داشتیم

هر کسی جسم عزیزش روز بر دارد،ولی

ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم

کاش آنروزی که مردم مادر ما را زدند

ما یکی را در میان کوچه یاور داشتیم

کاش محسن را نمی کشتند که ما

یادگار از آن گل رعنای پرپر داشتیم

آمد و رفت از جهان،محسن،ولیکن ما هنوز

آرزوی دیدن روی برادر داشتیم

این در و دیوار می گریند به حال ما که ما

مادری پهلو شکسته پشت این در داشتیم

مادر ما از جهان رفت،درحالیکه ما

گریه بر قبرش سر قبر پیامبر داشتیم...

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 13 فروردين 1393برچسب:مادر,, | 10:52 | نویسنده : مریم |

مزرعه،از نوع بذری که در آن کاشته می شود،آگاهی ندارد

فقط هرآنچه را در آن کاشته می شود؛می رویاند...

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 10 فروردين 1393برچسب:بذر,کاشتن, | 13:55 | نویسنده : مریم |

من گمان می کردم
دوستی همچون سروی سر سبز،
چهار فصلش همه آراستگی است
من چه می دانستم
هیبت باد زمستانی هست
من چه می دانستم
سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی دی
من چه می دانستم،دل هر کس دل نیست
قلبها صیقلی از آهن و سنگ
قلبها بی خبر از عاطفه اند،
سخن از مهر من و جور تو نیست،سخن از
متلاشی شدن دوستی است
و عبث بودن پندار سرور آور مهر...

 


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 3 فروردين 1393برچسب:دوستی,عاطفه, | 23:25 | نویسنده : مریم |

خدایا!

بابت هر شبی که بدون سپاسگذاری از تو

سرم را روی بالش گذاشتم

بابت هر صبحی که بدون سلام به تو آغاز کردم

بابت لحظات شادی که به یادت نبودم

بابت هر گرهی که به دست تو باز شد اما من

آنرا به شانس نسبت دادم

بابت هر گرهی که به دستم کور شد

و تو را مقصر دانستم مرا ببخش

کمکم کن که باور کنم

(تو کنار منی نه رو به روی من)...

 

 


 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 1 فروردين 1393برچسب:خدا,کمک, | 17:12 | نویسنده : مریم |

.: Weblog Themes By BlackSkin :.