خدایا!
فانوست را کمی پایین تر بگیر،
جاده ای که در آن قدم نهاده ام،تاریک است.
انتهایش را نمی دانم چیست،
میترسم انتهایش بن بست باشد...
تو را به مهربانیت سوگند!
فانوست را کمی پایین تر بگیر تا
روشنی بخش راه نا مشخصم باشد.
نمی خواهم بی فانوس تو به جایی برسم که
برگشتنم دشوار گردد و پشیمان شوم.
ای مهربانترینم!
من اکنون سخت به نور فانوست محتاجم...
نظرات شما عزیزان:
کم پیدایی ها نیستی مریم
من برا شما زحمت میکشم دیگه تمومی نداره
پاسخ:سلام... ممنون که زحمت می کشی و مطالب زیبایی تو وبت میذاری...خسته نباشی.مدتیه درگیر کارم هستم و وقت اومدن به نت و ندارم...سعی می کنم اوقاتی رو که بیکارم بیام.
گرگ ها خوابیدنشان
عقاب ها سقوطشان
و انسان ها درونشان . . .
منم شکر خدا بهترممممممم...
بازم بیا و باش... دلم برات تنگ میشه ابجی نازم...
پاسخ:سلام... ممنونم....خدا رو شکر که خوبی.سعی خودم و میکنم که بازم بیام.
سلام دوست عزیز به ما هم سر بزن و با نظرات خوبت همراهمون باش
http://www.jonbeshnet.ir/news/68760
ممنون از پست زیباتون.
مي خواست بهانه اي كه پر نور شويم
از هرچه بدي و غير او دور شويم
يك ماه پر از فرصت برگشتن داد
يك عيد فرستاد كه مغفور شويم
پیشاپیش عیدتون مبارک
وب زیبایی داری ب خصوص مطالب منتظر ظهورتون
اگه با ما تبادل لینک کنی خوشحال میشیم
گاهی یک سنجاقک به تو دل میبندد و تو هر روز سحر؛می نشینی لب حوض تا بیاید از راه،از خم پیچک نیلوفرها روی موهای سرت بنشیند یا که از قطره آب کف دستت بخورد گاه یک سنجاقک همه معنی یک زندگی است.
برچسبها: