پرستوی مهاجرم چرا ز لانه می روی؟

اگر ز لانه می روی،چرا شبانه می روی؟

قرار من،شکیب من،مهاجر غریب من

فدای غربتت شوم،که مخفیانه می روی

حیات جان،امید من،علی ز تو بود خجل

که با کبودی بدن،ز تازیانه می روی

کبوتر شکسته پر،مرا به همرهت ببر

چرا بدون همسرت ز آشیانه می روی؟

الا به رخ نشانه ات،مگر شکسته شانه ات

که موی زینبین خود،نکرده شانه می روی

فتاده بر دلت شرر،که تو در این دل سحر

ز همسرت غریب تر،برون ز خانه می روی

همای بی ترانه ام،چرا ز آشیانه ام

به کوی بی نشان خود،پر از نشانه می روی؟

چهار طفل خونجگر،زنند در غمت به سر

تو بر زیارت پدر،چه عاشقانه می روی...

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 14 فروردين 1393برچسب:آشیانه,تازیانه, | 10:8 | نویسنده : مریم |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 19 صفحه بعد

.: Weblog Themes By BlackSkin :.